در بررسی فرقه های درون مذهبی به این نتیجه می رسیم که معمولا بعد از فرو پاشی یک فرقه که با شکست سیاسی و اجتماعی بنیانگذار آن همراه است به طرفدارانی که حامی آن فرقه بودند برخورد می کنیم که با سلیقه و اعتقاد خود، بعد از فروپاشی اندیشه اصلی به احیای آن فرهنگ دست میزنند و در واقع حزبی در مسیر فرقه سرکوب شده حاصل میشود و نمیتوان آنها را اندیشهای متباین و مستقل دانست.
با شکست فرقه خطابیه و کشته شدن ابو الخطاب و یارانش این فرقه به احزاب مختلفی تبدیل شد که از جمله آنها فرقه عجلیه با رهبری عمیر بن بیان العجلی بود که خود وامدار اندیشه های خطابی است. عجلیه حزبی خطابی بعد از شکست اصل خطابیه محسوب میشود. در این نوشته به توضیح مختصری در مورد این گروه می پردازیم.
در شیعه تمام احزابی که به اندیشه ابوالخطاب بر میگردند خطابی نامیده می شوند و به فرقه مستقلی در تسمیه خوانده نمیشوند زیرا در اعتقادات اصلی و مهم مشترک هستند و در جزئیاتی از عقاید باهم مخالف هستند و یا در انتخاب رهبر حزب خود با حزب دیگر مخالفت کرده اند؛ اما در نظر اهل سنت به دلیل کثرت نمائی از تشیع و غرض ورزی در این زمینه هر اندیشه حزبی را به فرقه ای مستقل نام نهاده اند که از جمله آنها فرقه عجلیه است و به این مناسبت این گروه را به نظر اهل سنت فرقه می نامیم در حالی که در نزد شیعه چیزی جز خطابیه نیست.
خطابیه فرقه ی ضاله است که به رهبری ابوالخطاب محمد بن مقلاص بنیان نهاده شد[1] و با انحراف از امامت حضرت صادق (ع) و غلو در مورد ایشان به فرقه ای از غالیان تبدیل شده[2] و به افراطی ترین اعتقادات دامن زدند و با تبلیغ و جمع آوری طرفدار به نوعی خطر برای حکومت تبدیل شده و به همین جهت حکومت مرکزی با کشتن ابوالخطاب و یارانش به فروپاشی هسته اصلی خطابیه اقدام کرد.
فرق خطابیه بعد از قتل ابوالخطاب
بعد از قتل ابوالخطاب، در میان یاران هم اندیش او در رهبری و جانشینی او اختلاف شد و به همین جهت خطابیه به احزاب گوناگون تبدیل شد که به رهبری افرادی در مسیر فکری ابوالخطاب ادامه یافتند که عبارتند از:[3]
1. معبر رهبر عمومیه (معمریه)
2. بزیع (بزیغ) بن موسی رهبر حزب بزیعیه (بزیغیه)
3. عمیر بن بیان العجلی رهبر عجلیه (عمیریه)
4. مفضل صیرفی رهبر مفضلیه
این چهار حزب خطابی به سبب شخص رهبر خود از حزب دیگر خطابی جدا می شود بدون اینکه در عقاید اختلاف شدیدی داشته باشند.
عقاید عجلیه
این گونه فرق تاثیر اعتقادی برتر و نوینی در اندیشه نداشتند و به عبارت دیگر چون درون جامعه اسلامی ظهوری غیر از خطابیه نداشتهاند در نتیجه بحث و نقد اعتقادی مستقل از خطابیه در مورد ایشان صورت نمی گیرد اما به دلیل افتر اقاتی که از دیگر فرق خطابی داشتند مورد بحث می شوند و به هر حال عمده عقاید عجلیه را سه اندیشه شمردهاند:[4]
1. معتقدند که میمیرند و عدم موت را منکر شدهاند.
2. به استمرار بعثت پیشوایان و انبیاء از بین خود اعتقاد داشتند.
3. حضرت امام جعفر صادق (ع) را خدا می دانستند و در کناسه کوفه خیمهای بر پا کردند و در آن به عبادت خداوندگارشان مشغول بودند.
عقاید اصلی عمیریه (عجلیه)
این فرقه اصلی ترین عقاید خطابی را داراست و نیز نسبت به سائر فرق خطابی در بعضی مسائل مخالف و در بعضی موافق هستند که در اینجا با بیان تأثیر و تأثر اعتقادی این فرق به برخی از این عقاید اشاره میشود
1. مهمترین عقاید عجلیه از معمریه گرفته شده و قائل به معتقدات آنها هستند[5]
2. مخالفت این فرقه با معمریه و بزیعیه است زیرا این دو فرقه منکر مرگ بوده و اعتقادی به مرگ نداشته در حالی که عمیریه (عجلیه) معتقد به مرگ بوده و این دو فرقه را در این اعتقاد تکذیب میکنند.[6]
3. به طور مشترک تمام فرق خطابی (معمریه و عمیریه و بزیعیه و مفضلیه) امام جعفر صادق (ع) را خدا می انگارند و به همین دلیل در فرق غلات داخل شده و با این اعتقاد در واقع ماهیت خارج از آیین اسلام این فرق آشکار میشود.
4. فرق خطابی تماما قائل به امامت، سپس به نبوت و بعد به الوهیت ابوالخطاب محمد بن مقلاص هستند جز فرقه مفضلیه که از ابی الخطاب بیزاری جستند و دلیل مفضلیه در این برائت بیزاری امام صادق (ع) از ابوالخطاب بود.[7]
5. فرق خطابیه مانند فرقی چون منصوریه و جناحیه و باضیه (اباضیه) خلفاء ثلاثه و اکثر صحابه را به دلیل بیاعتنایی به امامت حضرت علی (ع) تکفیر مینمودند.[8]
عملکرد غلو آمیز عجلیه
یکی از اعمال غلو آمیزی که این فرقه انجام داد و به دلیل این عمل خود را به کشتن دادند این بود که در محله ای از کوفه خیمه برافراشتند و در آنجا با اجتماع خود به عبادت حضرت جعفر بن محمد (ع) می پرداختند وقتی کار ایشان به این مرحله رسید یکی از عمال بنی امیه به نام یزید بن عمر بن هبیره در محله عبادت کذائی، عمیر بن بیان را به دار کشید و کشت و تعدادی از ایشان را به زندان افکند[9].
امام صادق (ع) در برابر خطابیه
گرچه از امام (ع) مستقیما درمورد این فرقه بیانی نداشته باشیم ولی در مورد عموم خطابیه و این اعمال و شخص ابوالخطاب بیزاری و نفرین وارد شده است.[10]
امام صادق (ع) در مدینه از گروهی میشنود که به نام ایشان لبیک میگویند. از این عمل به شدت ناراحت شده و از گفته آنان به سجده میافتاد و صورت مبارک را به خاک گذاشته و از کلام آنان بیزاری میجوید سپس به نفرین ابوالخطاب میپردازد.[11]
به هر حال فرقه عمیریه (عجلیه) چه به عنوان یک فرقه خطابی و یا به عنوان یکی از فرق غلو آمیز از نظر امامیه یک فرقه مردود است و با تشیع جمع شدنی نیست.